ریچارد تیلر اقتصاددان 74 ساله آمریکایی است که به علت پژوهشهایش که منتهی به معرفی رشتهای به نام اقتصاد رفتاری شده است برنده جایزه نوبل افتصاد در سال 2017 شده است. آکادمیعلوم سلطنتی سوئد در مورد این انتخاب تصریح کرد که: «مشارکتهای او باعث ایجاد یک پل بین تحلیلهای اقتصادی و روانشناختی تصمیمگیری فردی شدهاست» .
خودش میگوید که دانشجوی چندان درخشانی نبوده است و استاد راهنمای پایان نامه اش « شروین روزن» نظرش را درمورد کیفیت دانشجویی اش چنین توصیف کرده است: « انتظار چندانی ازش نداشتیم»
اقتصاد رفتاری به عنوان شاخه رو به رشدی از علم اقتصاد رشته متفاوتی نیست اما این نوع اقتصاد با تزریقات قوی از روانشناسی و سایر علوم اجتماعی به انجام میرسد. دروس علم اقتصاد بینشهای زیادی درباره رفتار انسانهای اقتصادی به دانشجوها میدهد، اما آنها درنمییابند که دنیایی از انسانهای عادی زندگی میکنند.
اگر رفتار انسانها قرار باشد بر اساس مدلهای کلاسیک اقتصادی قضاوت شود آنگاه باید بپذیریم که بسیاری از مردم دچار کج رفتاری هستند.
کتابی که من خواندم با ترجمه دکتر بهنام شهائی است که با چاپ زیبایی از نشر مهربان کار شده است. ترجمه کتاب به نظرم میتوانست بسیار بهتر از این باشد البته این نظرم به عنوان یک خواننده مبتدی است که هیچ گونه اطلاعاتی از مباحث اقتصادی ندارد. در کل حدود دو سوم کتاب خواندنش دشوار بود، یک سوم کتاب قابل فهم و یک سوم دیگر جذاب بود. همچنین کتابی دیگر از ریچارد تیلر بنام سُقُلمه وجود دارد -که قبل از کتاب کج رفتاری نوشته است- که در کتابخانه ام دارد و سرفرصت شاید بخوانمش.
در ادامه به نکاتی از کتاب که بنظرم قابل توجه بودند اشاره میکنم:
چه کارهایی انسانهای عادی انجام میدهند که با مدل انتخاب عقلایی اقتصاددانها همخوانی ندارد؟
- من و جفری به طریقی دو بلیط رایگان یک مسابقه بسکتبال حرفهای را خریده ایم. محل مسابقه در حالت عادی یک ساعت و نیم با منزل ما فاصله دارد. روز مسابقه کولاک شدیدی میوزد. ما تصمیم میگیریم که نرویم ولی جفری یادآوری میکند که اگر بلیطها را گران خریده بودیم کولاک جلودارمان نمیشد و هرطور شده به تماشای بازی میرفتیم.
- استنلی چمنهای جلوی خانه اش را در پایان هر هفته کوتاه میکند از او پرسیدم چرا کسی را برای چمن زنی به خدمت نمیگیرد. استنلی نمیخواهد ده دلار بپردازد. از او پرسیدم آیا چمن خانه همسایه اش را در ازای بیست دلار کوتاه میکند. استنلی جواب داد: نه، البته که نه.
- لینا در صدد خرید رادیوی ساعت دار به قیمت 45 دلار است. در لحظه خرید کارمند فروشگاه میگوید همین رادیو در شعبه جدید فروشگاه با فاصله ده دقیقهای به مناسبت حراج افتتاحیه به قیمت 35 دلار فروخته میشود. آیا او برای خرید رادیوی مورد نظر به آن فروشگاه میرود؟
- لینا در خرید مجزایی در حال خرید یک دستگاه تلوزیون به قیمت 495 دلار میباشد. بار دیگر کارمند فروشگاه به او خبر میدهد همین مدل در فروشگاه دیگری با فاصله ده دقیقهای به قیمت 485 دلار فروخته میشود. همان سوال اما با پاسخ متفاوت.
- «ریچارد روزت» استاد اقتصاد جمع کننده شرابهای کهنه است. او بطریهایی در انباری خانه اش دارد که سالها پیش ده دلار خریده است و اکنون هرکدام بیش از یکصد دلار میارزد. روزت گاهی یکی از آن بطریها را مینوشد اما هرگز خرید آنها را به ذهن خود راه نمیدهد. چنین چیزی در دنیای انسانهای اقتصادی منطقی نیست. اگر او حاضر به نوشیدن بطریای است که میتوانست یکصد دلار بفروشد پس نوشیدن آن باید بیش از صد دلار بیَرزد اما از سوی دیگر او حاضر به خرید چنین بطریای نیست.